کارخانهی سیمان La Fabrica در شهر سنت جاست دسورن اسپانیا، از جنگ جهانی اول یعنی حدود سالهای 1915 میلادی ساخته شده و شش دهه به تولید و فعالیت خود ادامه داده است. این کارخانه از بخشهای مختلفی مانند تعداد زیادی سیلوهای نگهداری، مسیرهای ارتباطی زیر زمینی، سالن تولید و سایر فضاها تشکیل شده که در این میان، برج دودکش کارخانه از نکات قابل توجه آن بنا محسوب میشود. دلیل اهمیت این برج دودکش، ارتفاع آن در زمان ساخت بوده که بلندترین برج دودکش اروپا به شمار میآمده است. مساحت این کارخانه حدود 31000 مترمربع بوده که در یک منطقه صنعتی از شهر قرار داشته است.
شهر سنت جاست دسورن که در منطقهی کاتولینای اسپانیا و در همجواری شهر بارسلون واقع است، دارای جمعیت 15874 نفر و مساحت 8.7 کیلومترمربع است. اقتصاد این شهر از گذشته وابسته به صنعت و کارگاههای تولیدی بوده و امروزه نیز صنعت، جز ارزشهای مهم کاتالانها محسوب میشود. از جمله تولیدات مهم این شهر میتوان به دارو و صنایع شیمیایی، عطر و تجهیزات برق اشاره کرد. ساختمانهای مهمی از گذشته در این شهر باقی مانده است که کلیسای تاریخی شهر مهمترین آنهاست. همین طور ساختمانهای تاریخی به جای مانده از صنعتگران که اکنون مرمت و قابل بازدید است، از جمله بناهای تاریخی شهر محسوب میشوند. امروزه نیز ساختمانهای با ارزش و مهمی در این شهر ساخته میشوند. از جمله این بناها، ساختمان walden7 در همجواری کارخانهی سیمان La Fabrica است. اساس آشنایی ریکاردو بوفیل، طراح و مالک جدید با La Fabrica ،طراحی ساختمان walden7 در همجواری این کارخانه است.
از حدود سال 1970 میلادی به بعد، کارخانه بدون استفاده رها شده و تبدیل به مخروبه می شود. پس از آشنایی و بازدید ریکاردوبوفیل، این معمار تصمیم به بازطراحی و بخشیدن زندگی دوباره به کالبد کارخانه میگیرد. به این ترتیب ریکاردوبوفیل بخشی از بنا را که شامل سالن تولید و سیلوها میشود را به دفتر کار خود تبدیل کرده و بخش های دیگر را نیز برای محل اقامت خود و خانواده در نظر میگیرد. همچنین برج دودکش، توسط تیم طراحی دیگری به رستوران گردان و منظرگاهی برای توریستها تبدیل شده که نیازمند تجهیزاتی مانند آسانسور سریع السیر بوده است.
ریکاردو بوفیل در یکی از مصاحبههای خود بعد از بازطراحی کارخانه، دلیل این تغییر کاربری را این گونه شرح میدهد که همانطور که صنعتگران قدیمی کاتالان، در کارگاههای خود علاوه بر کار، زندگی میکردند من نیز به دنبال مکانی بودم که علاوه بر کار، زندگی خود را در آنجا سپری کنم. به این ترتیب تغییرکاربری کارخانه به عنوان میراثی از شهر و تبدیل شدن به دفتر معماری و محل اقامت ریکاردو بوفیل در طی سالهای 1973 تا 1975 میلادی انجام میشود. از آنجایی که ریکاردوبوفیل مخالف رویکردهایی مانند مدرنیته در شهرها است، با بازطراحی کارخانه نشان میدهد که لزوما فرم تابع عملکرد نیست و شهرها میراثی مهمی در خود دارند که نیازمند توجه و باز زنده سازی میباشند. همین طور تاکید میکند که حفظ و نگهداری از تاریخچهی هر شهر نیاز مهمتری در مقابل ساخت شهرهای جدید در هر منطقه است که این نظریات نیز در مقابل برخی از تفکرات لوکوربوزیه معمار مطرح در جریان مدرنیته قرار دارد.
در این پروژه سعی شده است که بیشتر تجهیزات و عناصر شاخص از گذشته به همان شکل در فضا باقی مانده و خود به عنوان عناصری به یادمان از کارخانه با تجهیزات جدید ترکیب شوند و بخشی از طراحی داخلی را تشکیل دهند.
در این بازطراحی و تغییرکاربری، اصلاحات مهمی در کالبد بنا به وجود آمده است. بخشهایی مانند سالن اصلی تولید که دارای ابعادی شبیه کلیساها با ارتفاع بلند و طول زیاد است تبدیل به سالن اصلی دفترکار شده و مسیرهای زیر زمینی و سیلوها با تغییراتی تبدیل به اتاقهای خصوصی و یا محل اجتماعات و جلسات شده است. این تغییرات شامل اضافه شدن دو یا سه سطوح و طبقات در داخل سیلوها بوده تا به طور مثال فضاهایی با ارتفاع ده متر به چند فضا با ارتفاعهای کوتاهتر تبدیل شود. همچنین در جدارهی بیرونی بنا، الحاقاتی در بازشوها به وجود آمده است تا علاوه بر ایجاد یک چهرهی جدید و متفاوت از کارخانه، زندگی و روشنایی به تمامی قسمتهای ساختمان بخشیده شود.
به طور کلی تغییرات اعمال شده در کالبد این بنا از نگاه معماری بسیار جسورانه و قابل تامل است. معمار و مالک جدید این پروژه ریکاردوبوفیل، در تصمیمگیری جهت انتخاب قسمتی از بنا به عنوان محل سکونت خود و خانوادهاش تصمیم بسیار مهمی گرفته است زیرا محیط صنعتی با متریال بتن و ارتفاع زیاد طبقات، هیچ سنخیتی با فضای آرام مسکونی و مقیاس انسانی ندارد. بعد از این تغییرکاربری بخشهایی که به فضای مسکونی تبدیل شده با وجود استفاده از عناصر و تکنیک هایی در طراحی داخلی بنا، درصد قابل توجهی به فضای مسکونی نزدیک شده اند اما به طور کلی این فضا همواره یادآور فضای تولید و ساختار بتنی گذشته خود خواهد بود هرچند که این نوع زندگی از نظر کاتالان ها یک میراث با ارزش محسوب شود. یکی از نقات قوت این تطبیق کاربری، افزایش چشمگیر سبزینگی و تلفیق کار و زندگی با طبیعت است به طوری که گیاهان، ساختمان را کاملا در برگرفته و از خیابانهای مجاور امکان دیده شدن بنا توسط رهگذران وجود نداشته و تنها برج دودکش است که از فواصل دور خودنمایی میکند. درختهای اضافه شده به این مجموعه علاوه بر محیط پیرامونی، تراسها و سقفها را نیز پوشش دادهاند به طوری که انتهای هر دودکش یک درخت جایگزین شده است، به عبارتی سیلوها و دودکشها که زمانی نشان دهنده تولید و اشتغال کارگران در این کارخانه بودند امروزه محلی برای درآغوش کشیدن توسط طبیعت تبدیل شده اند.
در روند تطبیق کاربری در این بنا میتوان چنین نتیجه گرفت که در تمامی جوامع و گروه های اجتماعی در کشور های مختلف، توجه به فرهنگ و میراث گذشتگان خود در پس زمینه و لایه های پنهان تفکر افراد وجود دارد به طوری که در فرآیند ازشگذاری و انتخاب در زمینه های مختلف، یکی از تاثیرگذارترین مولفهها نگاه به گذشته جوامع میباشد. همان طور که علت تبدیل شدن یک کارخانه به محیط کار و زندگی، نزدیکی به میراث گذشتهی کاتالانها است.