بدن را میتوان بهعنوان یک ماشین، وسیله نقلیه و همچنین بنای یک ساختمان اولیه در نظر گرفت. بنابراین میتوان اظهار داشت که لباس پوشیدن فرد تعریفی از فضای شخصی و ساختارهای معماری را ارائه میدهد، هرچند که ازنظر مقیاس بزرگتر هستند. رشته طراحی لباس و رشته معماری نقاط اشتراک بسیاری دارند. رابطه بین معماری و طراحی لباس باعث ایجاد ارتباطات نزدیکتر بین دو رشته شده است، بهعنوانمثال، هر دو زمینه در فرآیند طراحی خود مشترکاتی دارند که باعث میشود آنها مرزهای یکسانی را به اشتراک بگذارند: هم یک معمار داخلی و هم یک طراح لباس هدف ایجاد فرمهای عالی، راحت و زیبا برای انسان را دنبال میکنند.
از طرف دیگر، رشته معماری و رشته طراحی لباس و مد از جهات مختلفی متفاوت هستند. ازجمله اینکه مد و لباس اجتنابناپذیر است که در مدتزمان کوتاهتر از معماری بمیرد یا عوض شود. طراحی لباس و مد مربوط به مقیاسهای کوچکتر است و از همه مهمتر، طراحی لباس و مد بیشتر در مورد بازاریابی و مصرف است، درحالیکه معماری یادبود است و مربوط به ابدیت است. این اختلافات درمجموع نوع متفاوتی از تجارت را برای معماری وطراحی لباس و مد ایجاد میکند. معماری بهعنوان شکلدهنده فضا عمل میکند، یعنی بهعنوان یک استعاره نمادین و عامل ارزشهای فرهنگی جامعه وجود دارد. ازآنجا که فضای بیرونی معمولاً فضاهای درونی ما را منعکس میکند، این کالایی و تجاریسازی ممکن است باعث شود معماری مأموریت خود را در زندگی اجتماعی از دست بدهد. بنابراین این اثر حاکی از آن است که معماری باید در فضاهای انسانی، سنن و ارزشهای فرهنگی جامعه، پایداری، ابدیت و تمامیت زندگی مشغول باشد.
در دنیای امروز، جدایی کامل معماری از طراحی لباس و مد بسیار غیرممکن است، زیرا هر دو هنر پاسخگو به فرهنگ و محیط افراد و جوامع هستند. از یک دیدگاه مفهومی، هر دو معماری و مد و طراحی لباس به ادراک روانشناختی و ساختارهای فضایی میپردازند. از دیدگاه بصری، هر دو هنر نشاندهنده سلیقه افرادی است که آن فضاها را اشغال میکنند و ازلحاظ مادی بودن، معماری و طراحی لباس و مد موارد مشترک زیادی دارند. مانند استفاده از پارچه و مواد، استفاده از فناوری و غیره. از منظر جهانی هم هنر و هم هنرمندان در این زمینهها میتوانند در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر بخصوص درزمینه مسئولیتپذیری، پایدارتر و اقتصادیتر ارتباط برقرار کنند. این مطالعه با مطالعات قبلی متفاوت است به این معنا که اگرچه دریافتند که رابطه بین مد و معماری تقریباً یک اتفاق ضروری و اجتنابناپذیر است و آنها روابط نزدیکتری را پیشنهاد میکنند، این مطالعه اظهار میکند که این واقعیت ممکن است خطری برای معماری ایجاد کند. این کار باعث میشود معماری از مفهومسازی فاصله گرفته و به سمت تجارت گرایی و کالایی پیش برود. بهاینترتیب، معماری بهجای تفسیر فضا، به یک محصول مصرفی تبدیل میشود.